اعتماد و خیانت در اتاق درمان
بسیاری از درمانگران با این وضعیت روبهرو شدهاند که مُراجع وارد شود و به صورت ناگهانی اعلام کند: «این آخرین جلسهی من است.» در این موارد پاسخ معمول ما که باید همراه با کنجکاوی باشد، آغشته به عصبانیت، احساس حقارت، انتقامجویی و افکاری از این قبیل است: «من باید این اتفاق را پیش بینی می کردم.»
در چنین مواردی، مراجع نهتنها احساس کارآمدی ما بلکه احساس اعتماد ما را نیز به شدت خدشهدار کرده است. ما احساس میکردیم به او اعتماد کردیم اما ظاهراً بدون این که بدانیم او به ما اعتماد نکرده است. ناگهان معلوم میشود پیوند اعتمادی که میپنداشتیم متقابل بوده است، یکطرفه بوده و حالا کاملاً از بین رفته است.
اگر آن قدر خوششانس باشیم که مراجع باز هم حداقل برای مدتی مراجعه کند، متوجه میشویم این میل ناگهانی به ترک، در این موضوع ریشه داشته است که بیمار خود تجربهای مشابه ما داشته است، یعنی در جایی احساس کرده است ما به او خیانت کردیم.
درد این تجربه برای او دقیقاً به اندازه ی درد شنیدن خبر ناگهانی رفتن او برای ما بوده است. بعد از پیگردیهای مکرر عموماً مشخص میشود یا ما به کل از چنین اتفاقی آگاه نبودیم یا تصور کردیم آن اتفاق ترمیم شده است. بار دیگر با چنین تجربیاتی میفهمیم تا چه حد در دنیاهای متفاوتی زندگی میکنیم و همواره باید تلاش کنیم تا یکدیگر را بفهمیم.
این وضعیت فقدان اعتماد از سوی مراجع و درمانگر اطلاعات بسیار مهمی برای درک بهتر تلاشهای درمانبخش در خود دارد. اما درمانگران متأسفانه اتفاقات اين چنينى را جدى نمىگیرند و به اندازه کافی به آن اهمیت نمیدهند. به همین دلیل باید سهم درمانگر را بررسی کنیم.
باخ بر این باور است که در سطوح مختلف اعتماد دوجانبه مداخلات و نگرش وی متفاوت بوده است؛ در اوقاتى که اعتماد دوجانبه بالا بوده، او کمتر مداخله میکرده است؛ در این شرایط او خود را باغبانی مراقب میدیده که سعی داشته محیطی تسهیلگر فراهم کند که در آن مراجع امکان رشد دارد؛ اما در سطوح پایین اعتماد دوجانبه، او بیشتر مثل کارآگاهی شکاک عمل میکرده که سعی داشته گناهکار را پیدا کند و بفهمد چه کسی چه کار اشتباهی کرده است.
کار بالینی موفق، همواره بر یک طیف و بین این دو نقطه قرار دارد.
شهرزاد هاشمی
منبع:
Bach, S. (2018). Some thoughts on trust and betrayal. Psychoanalytic Dialogues, 28(5), 557-568