اندر مزایای بیاعتمادی
بخش زیادی از نوشتههای بالینی به اهمیت شکلگیری اعتماد در کودک نسبت به مراقبتکنندگان اولیهاش برای رشد طبیعی کودک میپردازد. ما در اینجا میخواهیم این موضوع را مطرح کنیم که برای زندگی توأم با آرامش و پذیرش نقایص و کاستیهایی موجود در زیستِ انسانی، عنصر دیگری نیز در سوی مقابل وجود دارد که به همان اندازه اهمیت دارد و آن شکلگیری «بیاعتمادی سالم» در فرد است.
روایت زیر را که مربوط به زندگی بودا (حدود سال ۵۶٣ پیش از میلاد) است را در اینجا به عنوان نمونهای شاخص برای این موضوع نقل میکنیم.
یک گزارش تاریخی
بعد از آن که شاهزاده سیدارتا (که بعداً با نام بودا شناخته میشد) به دنیا آمد، پدرش پادشاه سودودانا نظر هشت برهمن را دربارهی آیندهی پسرش جویا شد. هفت برهمن چنین پیشگویی کردند که او یا فرزانهای نامدار خواهد شد یا پادشاهی بزرگ. اما هشتمین برهمن گفت که شاهزاده جهان مادی را واخواهدنهاد و بودا خواهد شد. پادشاه، در واکنش به پیشگویی آنان، شاهزاده را به اقامت در قصر محدود کرد و همه نوع تنعم و لذات زمینی را برایاش فراهم آورد، با این امید که واقعیات زندگی را برای همیشه از دیدگانِ او پنهان نگاه دارد.
شاهزاده سیذارتا، در سن ٢٩ سالگی، مبادرت به خروج از قصر کرد. بعد از خروج از قصر، او به یک مرد سالخورده برخورد (که باعث شد بفهمد سالمندی چه پیآمدهایی دارد)، به مردی برخورد که از بیماری رنج میبرد (که آگاهاش ساخت که تمام انسانها در معرض ناتوانی و درد هستند)، و در نهایت به جنازهای بیجان برخورد (که این دانش را به او داد که مرگ اتفاقی محتوم برای هر کسی است).
شاهزاده سیذارتا از این همه بهتزده شد و حس کرد که نمیتواند خود را از تصویر این چنین حزنهایی رها سازد. او نمیتوانست این بصیرتها و احساسات ناشی از آن را با زندگی تجملاتی و برخوردارانهی خود وفق دهد. این امر او را واداشت تا زندگی در قصر را رها کند و زیستی زاهدانه در پیش گیرد، با این بصیرت که شاید رهبانیت او و فرزانگی حاصل از آن کمک کند تا رنج انسانی پایان یابد.
گرچه این افسانه در تمام جهان آرمانی انگاشته شده است، اما کنشهای بودا هرگز نتوانست هدفاش را برآورده کند؛ و با معیارهای امروزی حتا شاید بتوان آن کنشها را ناکارآمد و غیرعادی تلقی کرد. اما یک چیز واضح است. گذار سیذارتا از اعتماد به دنیای دروغین و فریفتارگونی که پدرش برای او آفریده بود به دنیای واقعیِ ضعف و رنج انسانها برایاش بهتآور بود. این تجربه تجربهای قابلتوجه از فریفتارزدایی را برایاش ایجاد کرد که بعدها سنگ بنای پیام معنوی او شد:
درد عنصر جداییناپذیر زندگی است.
دکتر سامان توکلی
منبع:
Rama Rao Gogineni and April Fallon (2017). Mistrust in adolescence. In: Mistrust: Developmental, Cultural, and Clinical Realms (pp. 19-39). Karnac Books