دکتر فربد فدایی؛ معرفی و خلاصهی سخنرانی
معرفی
دکتر فربد فدایی دانشآموختهی پزشکی عمومی و روانپزشکی از «دانشگاه تهران» است و دورهی فلوشیپ روانپزشکی سالمندان (برنامهی مشترک میان «دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی» و «دانشگاه ایالتی نیویورک») را گذرانده است. دکتر فدایی به مدت ده سال مدیر گروه روانپزشکی «دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی»، معاون آموزشی و پژوهشی و معاون درمان «مرکز روانپزشکی رازی» در دورههای مختلف بوده است. دکتر فدایی استاد میهمان «دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران» برای تدریس روانشناسی و روانپزشکی کیفری در مقاطع مختلف گروه حقوق جزا و جرمشناسی است. هشت سال عضویت «هیأت ممتحنهی گواهینامه و دانشنامهی رشتهی تخصصی روانپزشکی» (بورد روانپزشکی) و سه دوره عضویت در هیأت مدیرهی «انجمن علمی روانپزشکان ایران»، عضویت در «کمیتهی کشوری بهداشت روان» و عضویت در «کمیتهی روانپزشکی فدراسیون پزشکی» از مسؤولیتهای او در طی سالیان کار و تجربهی علمی و حرفهای بهشمار میرود.
از دکتر فدایی تاکنون 65 مقالهی علمی در مجلات پزشکی و روانپزشکی ملی و بینالمللی، و مقالات و یادداشتهای متعدد در نشریات عمومی منتشر و نیز گفتارهای متنوع در صدا و سیما پخش شده است. از تألیفات او میتوان به کتابهای «هنر از دیدگاه روانپزشکی»، «ازدواج و طلاق از دیدگاه روانپزشکی»، «مقدمهای بر نوروپسیکولوژی»، «روانپزشکی برای همه»، «یونگ و روانشناسی تحلیلی او»، «شناخت، پیشگیری و درمان اعتیاد»، «شخصیتهای چندگانه»، و از ترجمههای او میتوان به «پیشگامان روانشناسی رشد»، «مکالمه درمانی» و «ماهیت رواندرمانی از کارل یاسپرس» اشاره کرد.
.
خلاصهی سخنرانی
«جنبههای روانپزشکی اعتماد و بیاعتمادی بین ملل و فرهنگهای متفاوت»
افشای یادداشت محرمانهی مارگارت تاچر، نخستوزیر بریتانیا، به اعضای کابینه در سال 1990 موجب گرفتاری سختی برای وی شد. او در این یادداشت نوشته بود: «بهتر است در صورتی که مَنِش آلمانی دگرگون نشده است به بودن در اتحادیهی اروپا اصرار نداشته باشیم، زیرا این منش ریشهی اصلی نازیسم است. آلمانیها عجیب و غریب، درکنشدنی، احساساتی، ذهنگرا، لافزن، پردلهره و خودمحور هستند». این نوشتهی تاچر نشاندهندهی برداشت «برونگرایان» از نوع شخصیتی «درونگرای اندیشمند» است. گویی، از دید «برونگرایان»، «درونگرایان» از هر نظر در اشتباه هستند.
اما، از دید «درونگرایان»، این «برونگرایان» هستند که از هر نظر در اشتباهاند، زیرا مادی، سطحی، پرحرف، پرخاشگر، رقابتجو، جنگطلب و بیتوجه به دیگراناند. در واقع، حدود هزار سال پیش، روشنفکران بیزانسی جهان لاتین را تقریباً به همین نحو متهم میکردند. اصلاحطلبی پروتستانها نیز به نوعی قیام «درونگرایان» علیه عنصر «برونگرای» کلیسای لاتین بود. اعراب «درونگرا» نیز جامعهی غرب را به همین روش متهم میکنند.
بیتردید، یک علت منفرد برای بیاعتمادی بین ملل و ممالک گوناگون جهان وجود ندارد، اما تفاوت در جهانبینی اقوام گوناگون یکی از دلایل مهم این بیاعتمادی است. آنچه شخصیت خوانده میشود در کل عبارت است از روشهای دیرپای شناخت جهان و واکنش نسبت به آن که در هر فرد جنبهی یگانه دارد و او را از دیگران متمایز میکند. در عین حال، 90 درصد مردم در محدودهی شخصیت بهنجار قرار میگیرند. نزدیک به 10 درصد جمعیت بالای 18 سال هم دچار نابهنجاریهای بیمارگونهی شخصیتی هستند. آن 90درصد مردم با شخصیت بهنجار نیز به انواعی قابل تقسیم هستند، برای نمونه: «درونگرا» و «برونگرا». افزون بر این، به باور یونگ، چهار کنش وجود دارد که انسان به وسیلهی آنها موقعیت خویش را در جهان بیرون تعیین میکند. این چهار کنش عبارتاند از: حس، اندیشه، عاطفه و شهود. بر اساس وجود یا عدم وجود این کنشها در فرد، هشت نوع شخصیتی بر مبنای تیپولوژی شخصیتی یونگ قابل تشخیص است.
نکتهی جالب اینجا است که طبق پژوهشهای پروفسور یاماگوشی ژاپنی، که سالها در «انستیتو روانشناسی تحلیلی یونگ» در زوریخ به پژوهش پرداخته است، در هر ملت متمایز یکی از این انواع شخصیتی جنبهی مسلط دارد که بر کنش و جهانبینی و سوگیری کلی آن ملت تأثیر میگذارد. برحسب پژوهشهای او، تاریخ، فرهنگ، ادب، اسطوره و باستانشناسی در دورههای پیشین حیات یک ملت نیز مؤید تسلط این نوع شخصیتی است. همانندی در این انواع شخصیتی موجب تفاهم و اعتماد بین دو ملت، و برعکس، تضاد بین این انواع شخصیتی موجب عدم تفاهم و بیاعتمادی بین آنها میشود. در این سخنرانی، به انواع شخصیتی مسلط در ملل گوناگون اشاره خواهد شد. شناخت چنین وضعیت هایی بیتردید میتواند در رفع سوءتفاهمها و بیاعتمادی بین ملل مفید باشد.