اعتماد در سازمان‌ها

اعتماد لازمه‌ی شکل‌گیری و عمل‌کرد هر سازمانی است. سازمان‌ها در تلاش مداوم هستند تا به هر نحوی که شده اعتماد را بین اعضا، کارگزاران و در رابطه با سازمان‌های دیگر شکل دهند.
نیاز به وجود فضای اعتماد به حدی است که سرمایه‌گذاران، مدیران و سازمان‌ها را با مسأله‌ای به نام اجبار به تزریق و ساخت فضای اعتماد رو‌به‌رو می‌کند. چنین تلاشی در جهت ساخت اعتمادْ یادآور مسأله‌ی کم‌بود قهرمان سازمانی در دو دهه‌ی پیش است. در آن دوره نیز فضا این گونه بود و نظریه‌پردازانی هم‌چون کِنِدی و دیل (١٩٨٢) معتقد بودند که یک تشکیلات اقتصادی، برای این که ثمربخش باشد، به یک قهرمان نیاز دارد. اگر قهرمان ندارید، قهرمان خلق کنید. همانند نیاز به خلقِ چنین قهرمانان موقعیتی، سازمان‌ها سعی می‌کنند اعتماد را در سازمان ایجاد نمایند تا از این طریق به اهداف سازمانی خویش دست یابند.
شاید تظاهر به داشتنِ اعتماد در سیستم در کوتاه‌مدت دارای ارزش‌هایی باشد اما بقای سازمان در طولانی مدت نیازمند شکل‌گیری نوع اساسی‌تری از اعتماد است.
به نظر میشرا (١٩٩۶)، اعتماد یک عامل اساسی در رفتار بهینه‌ی سازمانی و بقای آن است؛ و نیاز به آن تنها محدود به شرایط بحرانی نیست. در سال‌های اخیر نیز پژوهش‌های بسیاری نشان داده‌اند که اعتماد عامل اصلی در رشد، بقا و موفقیت در طولانی‌مدت است.
این موضوع نیز بیش از پیش قابل‌توجه است چرا که محیط‌های کاری بسیار رقابتی و نامطمئن‌تر از گذشته هستند.
عده‌ای اما، هم‌چون نویسنده‌ی این مقاله، بر این باورند که اصرار به ایجاد اعتماد در سازمان در واقع واکنشی است انکاری به نبود امید، ارزش در سیستم سازمان‌ها و تجربه‌ی عدم احساس تعلق و اعتماد که توسط مدیران قابل‌اعتراف نیست و در نتیجه نبود امید پشت ترویج و ساخت اعتماد پنهان می‌شود.
ترویج و تأکید بر ساخت اعتماد در واقع تبدیل می‌شود به جای‌گزینی در مقابل اعتماد واقعی و یا هم‌چنین می‌تواند دفاعی باشد در برابر اضطرابی که مدیران در مواجهه با هرج‌ومرج‌های موجود در سازمان، تجربه می‌کنند (گراف ٢٠٠٠).
شیدا ذکاییه
منبع:
Sievers B. (2003). Against all reason: trusting in trust. Organisational and Social Dynamics, 3(1), 19-39